دل نوشته های من
همه چیز از همه جا
سر جلسه دومین آزمون از سالن اومدم بیرون به زرافه (پشتیبان قلم چی) میگم: آقای ... من منبع آزمون ندارم میشه لطف کنید فردا برام بیارید؟؟؟
با یه قیافه عاقل اندر سفیه زل زده به من میگه:إإإإإإإإإإإ؟؟؟چرا زودتر نگفتی؟؟؟
-شرمنده اما حالا نمیتونید تا شنبه بهم برسونید؟؟؟
-باشه با این شماره ..... تماس بگیر بگو با نتیجه ها بفرستن!
-باشه ممنون لطف کردید!
دو قدم رفتم اون ور تر دختره پیش ریاضی بود اومده با تعجب میگه:إإإإإإإ!؟ .... بهت شماره داد؟؟؟؟
-خب آره
-که باهاش دوست بشی؟؟؟
-خب آره
-قبول کردی؟؟؟
-خب نـــــــــــه!
-إإإإإإإإإ چرا؟؟؟؟
-دماغش مشکل داره قدش هم 2 متره که کمه قیافه اش هم تابلوئه 27 سال هم زیاده
-خب شمارشو بده من بهش زنگ بزنم
-باشه یادداشت کن 33....... فقط به خانم.... بگو یه منبع آزمون 2 انسانی هم بذاره تو نتایج!
-مسخره!
-وا؟؟؟؟به قرآن اگه شوخی داشته باشم من منبع رو واسه آزمون بعدی میخوام!!!
نظرات شما عزیزان:

همه امتحانا رو گند کاشتن.......................من و تو هم یکیش .......................بیخیال
پاسخ:آره بابا دنیا رو عشقـــــــــــــــــــه!!!!!!!!!!!!!

яima |